Monday, 09 November 2015 22:32

ذات درمانی

Rate this item
(0 votes)

جهان‌بینی ذات درمانی (بخش اول)

نویسنده مسئول: دکتر حمید رضاشیخ روشندل

ذات درمانی

مقدمه:

 آنچه را كه این جانب تحت لوای این نام آورده ام،به قصد ایجاد تحولی در طب و یا بنیان روشی مجزا به غیر از آنچه تا به حال مرسوم بوده نمی باشد.بر همگان آشكار است كه طب علمی است تجربی و هر آنچه كه تجربی باشد در هر لحظه خود را انكار می كند. بنابر این حتی تعصب بر این گفتار نیز بیان ضد و نقیض خواهد بود. چیزی كه باعث به وجود آمدن رشته‌های درمانی گوناگون گردیده، استوار نمودن یك خط مشی صحیح بر اساس بینش‌های متفاوت می‌باشد. روش‌های درمانی موجود مثل رایحه درمانی،طب سوزنی،پزشكی نوین،هومیوپاتی و..... هر یك چهارچوبی را در نظر گرفته و بر مبنای آن نظریاتی را اعلام نموده و آنرا تجربه می كنند.تجربه كردن این ایده ها جزء مشترك همه آنهاست. بنابراین ذات درمانی نیز با داشتن یك الگوی خاص قصد دارد از یك زاویه ویژه ایده های خود را در معرض تجربه قرار. اینجانب با توكل به حق،امیدوارم كه این ایده ها مورد توجه دانش پژوهانی قرار بگیرد كه قصد دارند عمر خود را در خدمت به بشریت بگذرانند. ذات درمانی ،عبارتست از روشی برای پیش گیری از انحراف از معیار سلامتی.در این روش استفاده از منابع طبیعی اعم از غذا و دارو،مبنای اصول درمان است. ذات درمانی در حقیقت ساده ترین و كم ضررترین راه برای پیشگیری یا درمان یك انسان نامتعادل است. از دیدگاه ذات درمانی متقاضی درمان فردی است كه چه از نظر جسمی و چه از نظر ذاتی و یا روحی دچار حالت و یا حالتهایی باشد كه با معیارهای یك انسان عادی فاصله گرفته باشند. بدیهی است كه این ایده مورد توجه تمامی علوم درمانی است و بالطبع سخن جدیدی نیست.آنچه كه ذات درمانی را از دیگر رشته های درمانی متمایز می سازد چهارچوب اصولی آن و یا روش نگرش این روش در خصوص جهان بینی طبی انسان است.در ذات درمانی سخن از انسانی است كه تمامی ابعاد وجودی او در نظر گرفته شده و بر روی آن تأكید می گردد.در میان رشته های درمانی، هومیوپاتی شبیه‌ترین نگرش را به این روش دارد.

 

وجوه انسانی از دیدگاه ذات درمانی: 

در ذات درمانی برای انسان سه جزء یا سه وجه درنظر گرفته شده است.

  1. جسد
  2. بنیان یا ذات یا هویت
  3. روح

ذات درمانی اجزاء انسان را مدغم در یكدیگر نمی داند بلكه كلیه آنها را به صورت مجزا در نظر می گیرد،به ویژه روح و جسم را.
به عقیده ذات درمانی این دو هیچگاه به صورت واحد درنمی آیند،بلكه از طریق واسطی به نام ذات و یا هویت یا نفس به یكدیگر متصل می باشند.این واحد ارتباطی دارای خواص مشتركی از روح و جسم است كه تا آخرین لحظات زندگی خاكی،این ارتباط را حفظ می‌كند.
ذات درمانی معتقد است كه كلیه تغییراتی كه منجر به ایجاد حالت سلامتی و یا بیماری میگردد دارای یك منشأ اثر از ذات است.ذات انسان دارای حالتی است كه با تأثیرگذاری بر روی روح و جسم می تواند خواص طرفین را به یكدیگر منتقل سازد. با توجه به این مطلب ذات درمانی یك چهارچوب خاص را ارائه میدهد كه كل ماهیت خود را به دو بخش پیشگیری و درمان تقسیم می كند.هرچند این تقسیم بندی از رایج ترین تقسیمات سایر علوم نیز می باشد ولی در ذات درمانی به دلیل اصول و عقاید ویژه متفاوت از سایر رشته هاست.

 

مبحث پیشگیری: 

 ذات درمانی علاوه بر اینكه از تجربیات سایر روشهای درمانی بهره  می گیرد،به شدت به درنظر گرفتن ذات و هویت انسانی توجه دارد.از دید ذات درمانی فرق بین انسانها در افتراق ذات و هویت آنهاست وگرنه مواد تشكیل دهنده همه جسم‌ها یكی است و كوچك‌ترین تفاوتی با هم ندارند، میزان ابتلاء به بیماری‌ها بواسطه اختلاف در ذات بشری است نه در جسم آنها و اگر به جز این بود تمامی مردم دچار بیماری های یكسان می شدند و داروهای یكسان آنها را درمان می كرد و یا اینكه یك نوع غذا منشأ یك نوع اثر در افراد می‌شد، در حالیكه در هیچ یك از موارد فوق الذكر نتایج یكسان حاصل نمی‌شود و از نظر من همه این اختلافات بواسطه عدم تشابه در ذات انسانهاست. ذات درمانی می گوید كه هرگاه علوم درمانی هویت ذات انسانی را نادیده بگیرند بدون شك در مسیر خود مرتكب اشتباه شده اند و این اشتباه را تا زمانی كه این مسئله مهم را مورد توجه قرار ندهند ادامه خواهند داد.در حال حاضر بسیاری از علوم درمانی بدون توجه به ذات،انسان را تنها از دیدگاه فیزیكی محض و به صورت یك جسم مادی درنظر گرفته‌اند كه این دیدگاه ضربات سهم‌گینی را بر پیكر طب وارد ساخته است. 

 

ذات درمانی و مراتب وجودی انسان

 ذات درمانی مراتب وجودی انسان را از روح به عنوان بالاترین رتبه و جسم به عنوان پایین ترین رتبه درنظر می گیرد كه از بالا به پایین رقت به غلظت می رسد و روح در رقیقترین درجه قرار دارد كه عملاً غلظت و ظلمت برایش بی معنی است و این مراتب به تدریج به غلظت و تاریكی می رسد كه ذات و هویت انسانی در بخش قربت به روح، دارای رقت و در بخش قربت به جسم، دارای غلظت می‌گردد و همین تغییرات تدریجی كه نامحدود نیز می باشند تفاوت بین وجوه انسانی را فراهم می سازند و انسانها را با این همه گوناگونی و عدم تشابه متفاوت می‌كنند. اگر روزی فرا برسد كه مراتب این ذات به تفكیك شناسایی گردند،در آن زمان درمان دردهای جسمی و روحی و روانی كاری بسیار ساده خواهد بود. تا آن حد كه ممكن است بیماری‌ها هیچگاه به ظهور نرسیده و در مرحله پیشگیری قابل كنترل باشند، همانند كشفیاتی كه در علم ژنتیك رخ داده است. البته با توجه به اینكه این علم دیدی محدود به جسم انسان دارد بدون شك یك علم كامل نخواهد بود و در مرحله ای اجباراً متوقف خواهد شد كه زمان این موضوع را به اثبات خواهد رساند. 

 چون ذات درمانی ذات انسانی را منشأ اثر بر جسم می‌داند این تأثیرات را به سه دسته تقسیم كرده است: 

  1. ذات انسانی اثری را از روح به جسم منتقل می‌نماید.
  2. اثری را از جسم به روح منتقل می نماید كه به تبع آن فرد تأثیر می پذیرد و مجداً موجب تأثیری بر جسم می گردد. 
  3. از محیط انسانی كه مملو از ذات‌های انسانی است تأثیر می پذیرد و در نتیجه این اثر را به جسم منتقل می‌نماید. برای روشن شدن هر چه بهتر مطلب می‌توان حسادت را مثال زد كه ذات انسانی بواسطه حسادت می‌تواند به راحتی تحت تأثیر قرار گیرد و این تأثیر نیز متقابلاً به جسم انتقال یافته و قادر است آنرا تا سرحد بیماری به پیش ببرد. شناخت نوع اثر می تواند راهگشای بسیاری از بیماری‌های لاعلاج باشد كه بعداً به تفصیل در مورد آن صحبت خواهم كرد.

 

تقسیم بندی جسم و جسد از دیدگاه ذات درمانی

ذات درمانی در بخش پیشگیری توجه خود را به ذات و هویت متمركز می‌كند، ولی در بخش درمان بیشتر متوجه جسم می شود،چرا كه راه ورود و تأثیر بر هویت و ذات انسانی جسم است و در واقع تنها راه نفوذ جسم است.بنابر این ذات درمانی دارای تقسیم بندی دیگری در این بخش می باشد كه به شرح زیر است: جسم و جسد از این دیدگاه دارای دو بخش عمده می باشد.

بخش اول:

 به قسمتهایی از جسد گفته می شود كه دارای یك ارتباط قوی و غیر قابل انكار با ذات و هویت داردكه جسمیت خاص نامیده می شود. 

 بخش دوم:

به آن قسمت از جسم و جسد گفته می شود كه هیچگونه ارتباطی با ذات و هویت ندارد و جسمیت تام نامیده می شود. 

جسمیت خاص

اگر بعد عرفانی موضوع را درنظر بگیریم مرتبه جسمیت خاص بالاتر از جسمیت تام است و در واقع جسمیت تام غلظت محض است كه بخش كاملاً خاكی از وجود انسان است و جسمیت خاص به واسطه اینكه یك درجه بالاتر از جسمیت تام است دارای رقت شده و در نتیجه از غلظت كمی فاصله گرفته كه این رقت بواسطه همان ارتباطش با ذات و هویت انسانی است.

جسمیت تام

جسمیت تام فاقد هویت ذاتی است،معمولاً قسمت بیشتری از كل جسم در این بخش گنجانده می شود.در این بخش دردها و درمانها با دیگر موجودات هم جنس مشابه است.یعنی علاوه بر اینكه درد و درمان در این بخش با انسانهای دیگر مشابه است با حیوانات نیز از تشابه برخوردار است.برای مثال شكستگی استخوان كه در این بخش گنجانده می شود،برای تمامی انسانهایی كه به همین نحو دچار شكستگی استخوان شده باشند از یك فرمول درمانی استفاده می كنند كه حتی برای حیوانات نیز قابل استفاده است.

جراحات موضعی و سوختگی ها،شكستگی ها در تمامی گونه های بشری و حتی حیوانی مشروط به هم گروهی(مثلاً پستانداران)با یك نوع فرمول و تكنیك بهبودمی یابند. یكسانی نحوه درمان به این علت است كه وابسته به هویت موجودات نمی باشد.از دید ذات درمانی فرق بین حیوان و انسان در هویت و ذات نیست بلكه در روح است.یعنی حیوانات دارای ذات می باشند ولی فاقد روحند،البته حیوانات ذاتی درخور جسم خود دارند و بسته به رقتی كه دارند مؤثر می شوند.مثلاً هر چقدر رقت ذات حیوان بیشتر باشد به ذات انسانی نزدیك تر می شونو می توانند بر انسان تأثیر گذاشته و یا از آن متأثر شوند.مثل سگ و گربه و اسب،در این بحث هر چقدر غلظت ذات حیوان بیشتر باشد به همان نسبت از انسان دورتر می گردد مثل خوك،مورچه و..... مشخص نمودن نقاط خاصی از بدن برای این بخش یعنی جسمیت تام تقریباً مشكل و پیچیده است.

در واقع هر گاه بتوان به نقطه خاصی به عنوان مركز درد اشاره كرد(مثلاً نقطه ای در ساعد،لاله گوش و یا نقطه ای در ران در این بخش (جسمیت تام )می گنجد.به عبارت ساده تر،درد و جراحات و اشكالات در نقاطی كه بیمار بتواند آنها را نشان بدهد و كاملاً مشخص باشند جزء این گروه تقسیم بندی می شوند.برای روشن تر شدن مطلب مثالی می آوریم.ممكن است شما از پا درد شكایت كنید ولی نتوانید نقطه خاصی از پایتان را نشان دهید.درواقع شكایت از یك درد نامفهوم و منتشر دارید ولی ممكن است بگویید پایم درد می كند و دقیقاًنقطه خاصی را نشان دهید.حالت دوم را می توان جزء جسمیت تام تقسیم بندی كرد. با توجه به اینكه در علوم مرسوم ذات و هویت انسانی درنظر گرفته نشده است،این علوم بیشترین موفقیت خود را در بخش جسمیت تام دارند و برای همین است كه در پزشكی تجربی بخشهای مكانیكی درمانی بسیار جلوتر از بخشهای دیگر است و ما شاهد هستیم كه تجهیزات اتاق عمل،دندانپزشكی و چشم پزشكی نسبت به روان درمانی غیرقابل مقایسه اند.این امر از آن جهت است كه پزشكی تجربی،موفقیت را در بخشی داشته و خواهد داشت كه ذات مطرح نباشد. بخشی از بدن داری ذات بوده و درمان این بخش بدون درنظر گرفتن ذات غیرممكن و یا دشوار خواهد بود.این بخش از بدن بواسطه ارتباط با ذات با روح مرتبط بوده و می تواند همانطور كه قبلاً توضیح داده شد،انواع تأثیرها را آشكار كند و منشأ این تأثیرات نیز ذات و هویت انسانی بوده و درمان آن نیز از این طریق می باشد. در پزشكی نوین تعریف بیماری و سلامت منحصراً محدود به بخشهای فاقد ذات است.یعنی پزشكی نوین به راحتی می تواند فرق بین دندان سالم و خراب را توضیح دهد و یا چشم قوی و ضعیف ،با چه معیارهایی سنجیده می شوند و یا انگشت كج و سالم ،از چه ساختاری تبعیت  می كنند، ولی بیماری‌های روانی و شخصیتی افراد را هنوز نتوانسته به درستی معنی كند و خط مرزی را بین سالم و ناسالم به همان دقت موارد دیگر مشخص سازد. 

 به واسطه همین موضوع بسیاری از بیماریها را كه نمی تواند با معیارهای جسمی مقایسه كند به عنوان بیماری‌های عصبی طبقه بندی می‌كنند. در ذات درمانی هر عضو انسان دارای یك جایگاه مشابه در ذات اوست.یعنی هر عضو علاوه بر اینكه دارای یك مشخصه از نظر مواد تشكیل دهنده است،دارای یك ذات نیز می باشد كه همانند جسم كه اعضاء مختلف مانند دست و پا،سر و دست و ... جسم كامل را تشكیل می‌دهند.

اجزائ ذات نیز تشكیل ذات كامل انسانی را می دهند. 

ذات انسانی پل ارتباطی بین روح و جسم است. ذات انسانی قدرت آن را دارد كه جسم را به رقت برساند یعنی از غلظت دور كند و جسمی كه دچار رقت می شود می‌تواند بیماری را به سادگی پشت سر بگذارد.كه البته تأثیرات آن فراتر از بیماری می باشد،یعنی این تأثیرات به اندازه ای قوی است كه حتی معیار و خط فرضی سلامتی را نیز می‌گذراند. با این دیدگاه هرچقدر جسم دارای استقلال بیشتر می‌شود رقیق‌تر می‌شود و هر چقدر كه رقیق‌تر شود می‌تواند فاصله خود تا ذات را بیشتر کند این یعنی استقلال بیشتر. 

ذات یا هویت انسانی

ذات یا هویت انسانی می‌تواند به راحتی از جسم تأثیر بپذیرد و چون به عنوان واسط عمل می كند این تأثیر را به روح منتقل می كند و به این دلیل كه از دید ذات درمانی، ذات نیز دارای اجزاء می‌باشد، به همان اندازه كه جسم در اجزاء خود دچار نقصان گردیده  ذات نیز این نقیصه را درك كند و چون این تأثیرات متقابل است اثرات منفی را مجدداً به جسم منتقل نماید كه به صورت بیماری ظاهر می‌شوند. مثلاً معلولیت جسمی را در نظر بگیرید، نقص موجود، ذات شخص را تحت تأثیر قرار می‌دهد و نهایتاً روح را ،آزرده می كندوآزرده شدن روح علائمی را از طریق ذات به شخص منتقل می كند كه میتواند بازتاب های جسمی داشته باشد مثل افسردگی، در حالیكه در حیوانات این مسئله بروز نمی كند چون به جز ذات روح در كار نمی باشد.علاوه بر این در چنین حالاتی به علت بازتاب این احساس نقص روحی،جسم نیز هر لحظه اعتماد به ذات ( اعتماد به نفس) را از دست داده و نزدیكی بیشتر را برای امنیت بیشتر از ذات طلب می كند.ذات نیز به واسطه این عدم استقلال جسم،نزدیك شدن به جسم را می پذیرد و چنانچه این نزدیكی بیشتر شود، همانگونه كه بعدابه آن اشاره می‌شود باعث جنون می‌گردد. 

گاهی اوقات ذات انسانی به واسطه انرژی و رقتی كه دارد مانع از احساس نقص جسمی می شود و با انتقال درصدی از رقت خود به سمت غلظت جسم،حالتی را پدید می آورد كه جسم با داشتن نقص می تواند علائم بهبود را نه از نظر جسمی بلكه از نظر ذاتی ظاهر كند.

بیشتر اوقات بیماری‌ها از ذات انسانها سرچشمه می‌گیرند و این نوع سرچشمه گرفتن ها در جسم علائمی را ایجاد می كنند كه علوم پزشکی نوین كه انسان را فقط به صورت یك جسم مكانیكی درنظر گرفته‌اند، از تشخیص این بیماری‌ها عاجز میماند. در حال حاضر نسبت دادن بسیاری از بیماریهای ناشناخته و گنگ به سیستم عصبی و روحی روانی،امری معمول در طب نوین گردیده است.چون این گروه از بیماریها مربوط به مدار ذاتی است،متأسفانه هیچ دستگاهی(به دلیل غلظت بالایشان)قادر به تشخیص و اندازه گیری میزان و نوع این بیماریها نمی باشد.امروزه طب نوین تلاش می كند تا علائمی را كه جسم در هنگام وجود این بیماریها از خود نشان می دهد را مورد بررسی قرار دهد و بدتر از آن اینكه،به تصور خود این علامت‌ها را درمان می كند كه این درمان علامتی كاملاً بی فایده است و موجب بروز اختلالاتی نیز در بدن می شود.

ذات درمانی با در نظر گرفتن موجودات،در مبحث درمان خود راهكارهای درمانی خاصی را جستجو می كند و داروهایی را نیز تجویز می كند كه بتوانند بر رقت ذات تأثیرگذار باشند.وقتی كه ذات درمانی عقیده دارد،نزدیكی ذات به جسم باعث جنون میشود،نتیجتاً با یافتن راهی در جهت ایجاد این فاصله تعادلی،بطبع قدرت درمان این نوع جنون را خواهد داشت.

از دید ذات درمانی،تغییراتی كه در فواصل بین ذات و جسم ایجاد می شود،درواقع تعیین كننده مرز بین سلامتی و بیماری می باشد .دوری ذات به معنای استقلال جسم و سلامتی بیشتر و ارتقای بیشتر بواسطه رقت بیشتر است و بلعکس چنانچه ذات آنقدر به جسم نزدیك گردد ، بعنوان رابط عملاً بدون انکه ماهیت خود را ازدست دهد ،دچار غلظتی می‌گردد که وظیفه خود را بعنوان تعدیل کننده خواص حیوانی انسان، از دست میدهدکه انسان رادچار کم رنگ ترین حالت در خواص انسانی میکند و بدترین نوع آن زمانی است كه ذات در درون جسم وارد شود و چون جسم ظرفیت این نوع پذیرش را نخواهد داشت عملاً دچار جنون انی خواهد گردید،چرا كه جسم در این حالت از درك آزار به خود و دیگران عاجز می ماند.در این حالت چون جسم از ذات تأثیر می گیرد دچار شكنندگی می شود.ولی ذات از این جهت آسیب نمی بیند و ماهیت خود را حفظ خواهد نمود. مثل آب كه اگر منجمد شود شكننده خواهد شدولی ماهیتش تغییر نمیکند.اگر كاسه ای آب را منجمد كنیم بشکل مظروف در میاید و چنانچه آنرا بشكنیم از حالت مظروف خارج میشود و دیگر نمی توانیم بگوییم یك كاسه یخ است ولی باز هم به هر تكه كوچك از یخ آب گفته می شود،یعنی حالت انجماد یك نوع تأثیر است كه مربوط به جسمیت است و آب روح است كه هر ذره یخ،آب را در خود جای داده و اگر حرارت داده شود به بخار تبدیل می شود ولی هنوز اصل ماهیت خود یعنی آب را داراست.

میزان رقت ذات انسانی می تواند نمایانگر میزان بیماری آن فرد باشد.اگر زمانی فرا برسد كه همه بتوانند این میزان رقت را اندازه گیری كنند درواقع آنچه كه تا كنون از نظر تشخیص نوع بیماریها مبهم بوده برطرف خواهد شد. حیوانات ذات ثابت دارند و خود قدرت تغییر این هویت را چه بالاتر و چه پایین تر ندارند . 

مراتب ذات

در ذات درمانی مراتب ذات براساس قرارگرفتن ذات در فاصله‌های مختلفی از جسم تعریف می‌گردد. در واقع مدارهای ذات غلیظ‌ترین حالت که نزدیک‌ترین وضعیت به جسم می‌باشد شروع و به رفیق ترین و دورترین حالت از جسم ختم می‌گردد.

در تعاریف جهان‌بینی ذات درمانی، ذات انسانی قادر به ترک این دنیا نمی‌باشد ولی در این دنیا می‌تواند به بالاترین درجه رقت خود برسد.

عدم دخول به جهان ابدی بواسطه نداشتن رقت و لطافت کافی است و همچنین است که از نظر ذات درمانی روح بواسطه دارا بودن رقت و لطافت بیش از حد (که بخشی از خالق هستی محسوب می‌گردد) به مدار دنیوی وارد نمی‌شود و این به این واسطه است که این دنیا بواسطه غلظت بالایش تحمل پذیرش انرا ندارد.از نظر ذات درمانی، تا قبل از برزخ مدارهای دنیوی و پس از ان مدارهای اخروی محسوب میگردد.بنا بر این عقیده ،روح همیشه دارای فاصله زیادی از جسم است و اتصال ان به جسم از طریق ذات است. بعد از مرگ رشته ارتباطی موجود بین جسم و ذات و همچنین بین روح وذات جدا میشود . بنا بر این جهانبینی پس از انتقال کلیه اطلاعات جسم به ذات و از ان به روح در وافع انچه که در این دنیا باقی میماند وجود ذات میباشد نه روح. ذات مردگان که از نظر ذات درمانی یک کپی دقیق از جسم ومکنونات انسان می‌باشد، در محیط‌های مختلف وجود داشته و بنا بر این عقیده میتوانند بواسطه هم مداری های اتفاقی که بعدا شرح ان میرود در اعمال و رفتار زندگان تاثیر گذار باشد. آنچه را که در ادیان مختلف مرسوم است و نوعی تمسک جوییدن به ارواح مردگان محسوب میشود در تحت تاثیر قرار دادن ذات بدون جسم این افراد توسط ذات انسان‌های زنده و مرتبط با جسم می‌باشد.‌ به‌عقیده من اگر در پیشرقت‌های بشری شرایطی حاصل شود که بتوان بنحوی از رقت‌ها و لطافت‌های دنیوی تصویر برداری کرد شاید روزی برسد که بتوان از ذات افراد هزاران سال قبل نیز تصویری برداری کرد. بنا به عقیده ذات درمانی ذات حتی پس از میلیون‌ها سال هم ماهیت خود را از دست نخواهد داد.

 

مدارهای ذات

همانطور که قبلا اشاره گردیده مدارهای اشاره شده بواسطه جابجایی ذات تعریف گردیده است و نحوه تقسیم بندی آن بشرح زیر است.

مدار جنون

مدار سرگردانی

مدار تعادل

مدار تعالی

مدار برزخ

مدار قیامت

 

 

 

از انجایی که مدار های برزخ و مدار قیامت بحث ما را فلسفی نموده و  از حیطه درمان خارج میسازد وهمچنین از انجایی که بنده دانش پرداختن به انرا ندارم انرا به اهل خودش واگذار نموده وسعی میکنم تمامی تمرکز را بر بخشهای دیگر بگذارم.

 

مدار جنون

مدار جنون در ذات درمانی به حوزه‌ای اطلاق میشود که ورود ذات به ان حوزه موجبات بهم ریحتگی را از نظر ماهیتی ایجاد می‌کند بدون انکه در ساختار جسمیت تام، آسیبی وارد کند. در مدار جنون جسم به وضعیتی میرسد که در پایین ترین و کمترین حالت و وضعیت استفلال قرار داشته و بواسطه عدم اعتماد به نفس ،با تمام قدرت تاثیر گذار بروی ذات گردیده و ذات را به نردیک ترین حالت و حتی باعث حلول در خود می‌نماید.
ساده‌ترین مثال در این ارتباط مثال غریق و ناجی است. چنانچه غریق که فقط توانای کمی در شنا کردن دارد، در حالتی قرار گیرد که در شرایط حداکثر ترس و دلهره باشد عملا ضمن سرعت بخشیدن به اسیب خود میتواند نقش ناجی را هم با تمام تبحر بی فایده کند .در چنین حالتی جسم و ذات با یکدیگر اسیب میبینند هر چند که اسیب جسم بیشتر از ذات خواهد بود.
جسم ناپایدار میتواند ذات را بخود نزدیکتر و نزدیکتر کند تا مرحله ای که باعث حلول در جسم گردد (مثل چسبیدن غریق به ناجی ) در چنین وضعیتی ،ذات بادرجه رقت و لطافت بالا ،ورود به جسم با غلظتی بالا میکند و بخش جسمیت خاص جسم که توانایی تحمل این همه غلظت را ندارد هرچند که اسیب فیزیکی و سخت افزاری نمیبیند ، دچار اسیب های جدی گردیده و از نظر ذات درمانی اولین عارضه در این حالت جنون آنی می‌باشد.

معمولا اسیب های فیزیکی بعداز جنون انی رخ میدهد که جسم افسار گسیخته بدون هیچ کنترلی میتواندبرای خود و دیگران خطر ساز گردد.بسیاری از خود کشی ها و دیگر کشی‌ها ناشی از این جنون آنی است که گاه حالت پایدار و گاه هم بسیار زود گذر میباشد. (این موضوع در بخش درمان بطور کامل و مشروح بحث خواهد گردید.)
پس انچه که از دیدگاه ذات درمانی قابل توجیه است ،نزدیکی بیش از حد ذات به جسم و حلول ان به جسم میتواند از شروع یک جنون خفیف و عکس العمل های غیر معمول و غیر مرسوم تا جنون محض، خط و مرز را مشخص کند.

هرچند این جانب مقیاسی را برای این فواصل نیافته ام (که انشاالله بزودی محقق میشود)ولی در حالت های جسمی و عکسالعمل های جسمی میتوان این فواصل را قابل تعریف کرد.
در علم طب بیماری عبارتست از انحراف از معیار سلامتی ،و سلامتی در اجتماعات گوناگون تعاریف خاص خود را دارد. 

در ذات درمانی نیز بر اساس عکسالعملهای فردی میتوان میزان این انحراف را تعریف کرد و بر اساس ان تعاریف میتوان حالت های شخص را تفیسر نمود و چنانچه تفاسیر دقیق باشند، می‌توان لحظه ورود ذات به حوزه جسم را بعنوان خط قرمز جسمی بنامیم و در وافع مرز بندی انرا معنی ببخشیم.

در آینده نه چندان دور این علم انقدر پیشرفت میکند که همانند ازمایشات مرسوم با اعداد و ارقام تعاریف دقیقی برای این حد و مرزها  تعیین کند.

می‌دانم که در حال حاضر مدام این سوال مطرح میشود که چگونه میتوان این فواصل را مدیریت کرد و خوشبختانه در حال حاضر نشانه های جسمی که قابلیت اندازه گیری را دارند کم نیستند که می‌توانند نشانگر این موضوع باشند و با مدیریت این نشانه ها بتوان فواصل ذات با جسم را مدیریت کرد.

آنچه را که تا کنون یافته‌ام و به آن یقین دارم اینست که ،مواردی که در مدیریت فاصله ذات از جسم تاثیر گذارند قاعدتا بایستی لطافت لازم برای انتقال را داشته باشند. بنا بر این بایستس مشخصه‌های ویژه‌ای را دارا باشند که در ذات درمانی به شکل زیر تقسیم بندی می‌شوند.

  1. داروهای فرا ماده‌ای که هیچگونه غلظتی نداشته و عین لطافتند
  2. داروهای لطیف از جنس ماده

از گروه داروهای فرا ماده ای انچه که بیشتر از همه در دست است و بسیار مرسوم (ولی مردم به ان بی توجه) که حتی خداوند متعال نیز انرا بکار برده ، کلام است.

کلام داروی فرا ماده ایست  که همانند ذات لطیف است و بطبع بعد مکان و زمان برایش علی السویه است ،البته در طب نوین هم از این دارو بشکل ناقصی در علم روانشناسی بهره برده شده است و استفاده از کلام در درمان تازگی نداشته و بدعت نیست .( در بحث درمان تفضیلا به این موضوع پرداخته می‌شود)

از گروه داروهای ماده ای میبایست سراغ لطیف ترین انها رفت که سنخیتی با لطافت ذات وتوان  تاثیر گذاری بروی ذات را داشته باشند.

در حال حاضر رقیق ترین موردها در دنیا که از لطافتی نسبی بر خوردار هستند به هوا، گرما،سرما، بخار و دود و مواد کم حجم با توان تاثیر گذاری بالا ،در عالم جامدات انرژی هسته‌ای و در عالم بیولژی به هورمون‌ها اشاره کرد.

خلاصه انچه را که سعی در طرح ان داشتم این بود که مدار جنون ،یک فضای تعریف شده با مرز مشخص می‌باشد (البته اندازه ان به تعداد انسانها متفاوت، لاکن مشابه می‌باشد) که چنانچه به هر دلیلی ذات از ان مرز به جسم نزدیکتر شود باعث جنون از یک در جه پایین تا جنون با درجات بالا میگردد که درجات بالای جنون در لحظه حلول ذات در جسم ایجاد می‌گردد.

 

مدار سرگردانی

مدار سرگردانی از قابل بحث ترین مدارهای ذات درمانی است .این مدار شلوغترین مدارذات انسانی است .در این مدار حیوانات جایی ندارند . این مدار مختص موجوداتی است که دارای جبر و اختیار باشند و حق انتخاب در افرینش انها گنجانیده شده باشد .به نظر من حداقل بایستی بیش از سه چهارم جمعیت انسانی دارای ذاتی در این مدار باشند و این بدان سبب ایت که ذات انسان پس از رسیدن به بلوغ ، مرحله رشد تعالی خود را از این نقطه اغاز خواهد نمود. انسانها با ذاتی در این مدار ،مدام در حالت سرگردانی و دو راهی های انتخاب قرار دارند.

مدار سرگردانی در واقع بیماریزا ترین مدار ذاتی است. این مدار شامل ذات جسمی است که به استقلال نرسیده باشد یعنی در ناپختگی و نارسی وامانده باشد.

 از انجایی که این مدار جمعیت بیشتری را در خود دارد در نتیجه تلاقی ذاتی بیشتری در ان صورت گرفته و بطبع ان تاثیر پذیری بیشتری نیز اتفاق میافتد ضمن انکه ذات نابالغ دارای تاثیر پذیری بالاتری نیز میباشد.

در همین رابطه لازم است اشاره شود که در درمان اینگونه افراد با تلاقی ذاتی یعنی هم مدار کردن ذات بین افراد (که یک اقدام درمانی است) می‌توان تاثیرات مثبت و یا منفی را برروی افراد،افزایش یا کاهش داد که در بخش درمان به آن پرداخته می‌شود.

مدار سرگردانی در پایین ترین نفطه خود با مدار جنون هم مرز است و در بالا ترین نقطه با مدار تعادل . بنا براین براحتی میتوان حوزه انرا تعریف کرد که بسته به قرار گرفتن ذات در کدام نقطه ایا فرد یا موجود انسانی به سمت تعادل در پیشرفت است یا در جهت جنون.

حرکت،جنبش و جابجایی ذات  در این مدار بیش از مدارهای دیگر است و برای همین انرا مدار شرگردانی نامیده ایم چرا که ذات در حوزه این مدار مدام از نقطه اوج به نقطه پایین در حرگت و رفت و امداست.

تاثیر پذیری در رفتار ،کردار ،و بیماریها واضح ترین مشخصه انسانی است که ذاتش در این مدار قرار دارد .  

مدیریت کردن دراین مدار نیز همانطور که گفته شد از طرق مختلف با استفاده از داروهای ی با لطافت بالا تری نسبت به مدار جنون امکان پذیر است.

ضمن اینکه بعدا در تقسیم بندی بیماری‌های هر مدار بحث می‌کنیم ملاحظه خواهد شد که هر چقدر رقت بیشتر میشود بیماری کمتر و درمان لطیف تر می‌شود. تعداد بیماریهایی که در مدار جنون وجود دارند سرعت عمل بیشتری برای از بین بردن جسم دارند و خشن تر و غلیظ تر هستند ولی ممکن است پایداری نداشته باشند در حالیکه بیماریهای مدار سر گردانی از نظر تعداد بیشتر ولی یا کشنده نیستند و یا سریع کشنده نیستند.

پس مدار سرگردانی مدار تاثیر پذیری، تاثیر گذاری، با حجم بیماری‌های متعدد و زیاد و فرسایشی است و در درمان این مدار بایستی، دارو لطیف تر از داروهایی باشد که در مدار جنون مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 

مدار تعادل 

 مدار تعادل مدار غلبه موجودیت انسانی است 

مدارتعادل مدار رهبریت، فرماندهی و جهان گردانی، است

ذات افرادیکه در این مدار قرار دارند از یک دهم جمعیت دنیا تجاوز نمی کند .در مدار تعادل سکون بیشتر از حرکت حکم فرماست و روند حرکت عاقلانه بالغانه و هدفدار است .

در این مدار جسم به درجه ای از استقلال میرسد که عکس العمل هایش در اجتماع به برخوردها ی عاقلانه تعبیر میشود .

جسمی که ذاتش در این مدار است همه اعمالش چه مثبت و چه منفی با درجه ای از سکون ،ارامش و عقلانیت  میباشد.

لازم است توضییح دهم که مدار تعادل هیچ ارتباطی به تعاریف اجتماعی از خوب و نیکو بودن ندارد.

ممکن است موجود انسانی که ذاتش در این مدار قرار دارد در روند جریانات اجتماعی ،فردی خوب (بنا به تعاریف اجتماعی)باشد و ممکن است بلعکس ولی انچه که مهم است اینست که این فرد در نشان دادن مقیاس ها و انحرافات از معیار سلامتی با تعریفی که در ان اجتماع وجود دارد کمترین انحراف را دارد .

ذاتی که در این مدار قرار میگیرد توان باقی ماندن تا اخر دنیا را در ان دارد .

از انجایی که سکون در این مدار حاکم است به همین دلیل تاثیر پذیری در این مدار کم و تاثیرگذاری بسیار است .

تعداد بیماری‌هایی که در این مدار وجود دارند کمتر است.

جسمی که ذاتش در این مدار قرار می‌گیرد بسیار کم بیمار می‌شود و بیماری‌هایی که در آن عارض می‌شود بیماری‌هایی ساکن پایدار و مدت دار با عوارض بسیار کم می‌باشد.

 

مدار تعالی

مدار تعالی مدار فرزانگان است 

انچه در این دنیا بعنوان اثری از گذشتگان باقی میماند مربوط به فرزانگان است 

مدار تعالی مدار فرا رهبری است .در این مدار جسم توان رسیدن به رقت ذات را پیدا میکند . ودر این مدار است که جسم به واسطه رقتی که میابد مثل ذات بعد زمان و مکان برایش علی السویه میشود .کسانی که توان طی الارض را دارند از اهالی این مدار هستند .

نکته جالب اینکه در این مدار یا اینکه بیماری وجود ندارد و یا انکه تاثیر گذار نیست.بیماریهای سیستم ایمنی بدن توان ورود به حوزه جسمی که ذاتش در این مدار قرار دارد را ندارد. در این مدار جسم به بلوغی میرسد که برای بیماری اهمیتی قایل نمیشود و اگر قایل شود بسادگی قدرت درمان خود را خواهد داشت و حتی میتواند این اثر شفا بخشی را به دیگران نیز منتقل کند انهم تا میلیونها سال بعد! که ما در جوامع دینی و اعتقادی نمونه های عینی بسیاری را در قائده شفا گرفتن از ائمه داریم.

 

در این مدار تغذیه جسم به منتهی الیه لطافت میرسد،یعنی جسم توان تغذیه از هیچ را پیدا کرده و بعوض خوراک می‌تواند از انرژی‌های لطیف مثل نور گرما سرما و ... بهره ببرد و یا اینکه به مقدار ناچیزی از خوراک بسنده کند.

 

 

 

پایان بخش اول جهان‌بینی ذات درمانی

 

Read 501199 times Last modified on Tuesday, 24 November 2015 20:10

درباره من

پروفسور روشندل

لورم ایپسوم متن ساختگی

تلفن: 44 33 22 11 (021) 98+

فکس: 44 33 22 11 (021) 98+

پست الکترونیکــ: prof.roshandel@gmail.com

آخرین اخبار

20 April 2016
20 April 2016
20 April 2016

Search